خسته کارهایت نباشی البته با کارت خسته نمی شوی کلی ذوق می کنی و
حالت خوب میشود الهی که همیشه موفق باشی و حالت خیلی خوب باشد
که من هم کلی ذوق کنم از حال خوب ات راستی دیشب تولد مامانم بود کلی
جایت خالی بود ولی فقط کیک درست کردم اون هم نه شمع و فشفشه فقط
کیک خوردیم چون که خواهر دامادمون فوت کرده بود درست نبود اون خیلی
فهمیده هست و خودش دست زد و تولد مامانم رو تبریک گفت ولی ما معذب بودیم
و مامانم گفت شمع و فشفشه نیارید دیگه خلاصه تولد بی شمع گذشت به احترام
همسر خواهرم کلی ناراحت هست بخاطر خواهرش طفلی حق دارد خواهرش در سن
۴۵سالکی فوت شد واقعا دردناک هست ولی چاره ای نیست دنیا خیلی بی وفاست
راستی دیشب کادوی تولد به مامانم از طرف همگی چادر خریدیم مامانم اصلا
دوست ندارند که ما بریم کادو از جلوی خودمون بخریم چون هر چیزی رو
نمی پسندند خیلی سخت پسند هستند چند سال اومدیم خودمون خریدیم اصلا
وسبله ها رو استفاده نکرد خخخ کلی تو ذوق مون خورد دیشب
از بس که تو فکرت بودم و جایت رو خالی کردم یک خواب قشنگ دیدم وقتی
خیلی بهت فکر می کنم خواب ات رو می بینم خواب دیدم توی یک باغ خیلی
قشنگ و سرسبز دست هم رو عاشقانه گرفتیم هر دو تامون خیلی خوشحال
بودیم و با هم مسافت طولانی رو قدم می زدیم و می خندیدم و تو همه اش
می گفتی دیدی آنقدر ناراحت بودی که بهم نمی رسیم دیدی انقدر صبر کردی
حالا بهم رسیدیم و چقدر خوشبخت هستیم تو می گفتی نگران هیچی نباش
انقدر این خواب قشنگ و واضح بود که نگو آنقدر به آرامش رسیدم صبح که
بیدار شدم آنقدر حالم خوب بود که نگو دلم نمی خواهد بیدار بشوم ای کاش
این خواب حقیقت پیدا کند و تو مال من باشی برای یک عمر دوستت دارم
احسان جونم مواظب خودت باش
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,