نوح اگر کشتی ساخت عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش بر درختان افتاد
سالیان طول کشید عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب شعر نو خواهم ساخت
پس کجاست این قایق یا که میگفتی
تا شقایق هست زندگی باید کرد
این سخن یعنی چه با شقایق باشی زندگی خواهی کرد
ورنه این شعر و سخن یک خیال خام بود
پس اگر می گفتی تا شقایق هست
حسرتی باید خورد جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب که اگر در شعرت نکته ای آوردم
انتقادی کردم به خدا دلگیرم از تمام دنیا
از خیال و رویا به خدا دلگیرم
به خدا من خسته ام در جوانی آزردم
زندگی رویا نیست زندگی بی عشق درد است
زندگی بی رحم است زندگی بی وفاست
:: برچسبها:
شعر,