مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد تو تنم جوونه خشکید
اما اینن دل صبورم به غم زمونه خندید
آسمون مست جنونی آسمون تشنه خونی
آسمون مست گناهی آسمون چه رو سیاهی
اگر زندگی حبابه یه حباب روی آبه
من به گریه هام می خندم میگم این همش یه خوابه
آسمون تا مرگ عشق رو تو یافته هام نوشتی
این یه غم نامه تلخه که تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه شکستن اگه نزدیک اگه دورم
از ترحم تو بیزار من خودم سنگ صبورم
آسمون پیشم شکسته من دیگه رو پام می مونم
من رو از تنم بگیرید تو ترانه هام می مونم
:: برچسبها:
بیاد اسطوره های هنر,