خسته از جون من این این شب تاریک چی میخواد
از آدم این شب تاریک چی میخواد
وقتی آدم با خودش اینهمه بیگانه میشه
دیگه از من آشنای دور و نزدیک چی میخواد
آسمون تا یادمه قصه غمها رو میگه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو میگه
آتیش عشق و محبت چرا خاموش نمیشه
چرا این دردها و غمها چرا خاموش نمیشه
رنگ شادی چه بگم رفته از یاد من آخه
آخه شادی با دل خسته دیگه هم آغوش نمیشه
خالی از همه عشقی پر درده دل من
برگای پژمرده و زرده دل من
آخه یه عمره درازهتو دنیای بزرگ غیر غمها با کسی آشتی نکرده دل من
:: برچسبها:
بیاد اسطوره های هنر,
|