بهر من نمانده راه گفتگو **تو نسته گرم گفتگوی غیر
غرق غم دلم به سینه می تپد**با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن دمی که بی خبر ز من **بر کشی تو رخت خویش از این دیار
سایه ی توام بهر کجا روی** سر نهاده ام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجسته ام هنو ز **تا که برگزیمش بجای تو
شادی و غم منی به حیرتم **خواهم از تو در تو آوردم
موج وحشیم که بی خبر ز خویش **گشته ام اسیر جذبه های ماه
گفتی از تو بگسلم دریغ و درد **رشته ی وفا مگر گستنی است
بگسلم ز خویش و از تو نگسلم **عهد عاشقان مگر شکستنی است
دیدمت شبی ب خواب و سر خوشم ** وه.. مگر بخواب ها ببینمت
غنچه نیستی که مست اشتیاق **خیزم وز شاخه ها بچینمت
شعله می کشد به ظلمت شبم **آتش کبود دیدگان تو
ره مبند .....بلکه ره برم به شوق **در سراچه ی غم نهان تو
(فروغ فرخزاد)
:: برچسبها:
حافظ,