احسان جونم
صدف زندگیم
تو شیرین ترین اتفاق و
قشنگ ترین معجزه ای
اینقدر دوستت دارم اینقدر قلبم باهات آرومه که شدی وصله تنم
شدی خون توی رگام
اینقدر باخیالت رفیقم ومیشه کل عمرمو باخیالت حرف بزنم و خسته نشم
منو بد عاشق خودت کردی دورت بگردم
شدی همونی که دلم میخواد تمام عمرو باهاش زندگی کنم با خیالت عاشقی کنم و خاطره سازی کنم در آخرین در کنارت موهام جو گندمی بشه
تو تمام روزا چه روزای شیرین چه تلخ کنارت باشم
تو هر حالتی مرهم بشم برا قلبت تکیه گاه بشم برا دردت همینجوری هم تو برام بشی
اینقدرعشقی که میخوام صدبار خداروشکر که دیدمت
تو اونقدر خاصی که کلمات و جمله ها برای وصف کردن تو کافی نیستن تو دقیقا همون کسی هستی که میتونم برای یه عمر باهات راحت وچشم بسته بهت اعتماد کنم و سرمو بزارم رو شونه هات و غرقِ آرامش بشم
همه چیز از یک دوست داشتنِ
خیلی ساده شروع شد
من گفتم دوستت دارم
و من تا عشق تا بینهایت
تا خودِ خدا پرواز کردم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش
که بدون تو فقط خوابِ پریشان دارد
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد
خواب بد دیدهام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی بدنم جان دارد
من از آن روز که در بند توام فهمیدم زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,