???????????? در میانِ شلوغی های ذهنم جای یک دوستت دارم از زبانِ تو چقدر خالی ست من بيماري جديدي گرفتهام چيزي شبيه دلتنگی دائم تو برای من قشنگی همونقدر که جنگل با درختاش قشنگه همونقدر که دریا با موجاش قشنگه همونقدر که روز با خورشیدش قشنگه همونقدر که شب با ماهش قشنگه همونقدر که این دنیا با تو قشنگه تو برای من قشنگی مثل یه آغوش بعد یه کابوس ترسناک به قول ِاحمدشاملو : و چشمانت راز ِآتش است و عشقت پیروزی ِآدمیست هنگامی که به جنگ ِتقدیر بشتابد و آغوشت اندک جایی برای ِزیستن اندک جایی برای ِمُردن و گریز از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکی ِآسمان را متهم میکند کاش عاشق شدن همینقدر که نیما میگه ساده و رویایی و قشنگ بود : به تو که میرسم مکث میکنم انگار در زیباییات چیزی جا گذاشتهام مثلا در صدایت آرامش یا در چشمهایت زندگی
????در شهر ؏شـق ؏شق ڪَدایی نمی ڪنند???? ????این ڪَنج را به قیمٺ ????جان می خرند و بس
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|