یادته ...............بی سرو صدا وسایلتو نو جمع کنید با صف برید تو حیاط امروز
معلم ندارید یادش به خیر
یادته...............تو و نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان
باید نفر وسطی میرفت زیر میز
یادته............نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوشرنگ تر میشد
یادته............موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیک
یادته............یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود
یادته...........پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود و یه طرفش ابی اش میخواستیم
خودکار رو پاک کنیم همیشه اخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف میشد
یادته.............گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند
برگ میزدیم میشد انیمیشن
یادته ...........زنگ تفریح که تموم میشد مامورای اب خوری دیگه نمیذاشتن اب بخوری
یادته................وقتی معلم میگفت برو گچ بیار انگار مشعل المپیک دستمون میدادند
یادش بخیر چقدر زود گذشت
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,