پاییز را دوست دارم بخاطر غریب و بیصدا آمدنش بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگهایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش بخاطر
رفتن و رفتن و خیس شدن زیر باران های پاییزی بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده
کوچه ها بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام بخاطر بغض سنگین انتظار بخاطر اشکهای
بیصدایم که نذاشتم کسی ببیند بخاطر سالها عشق مرد پاییزی ام بخاطر تنهایی جوانی ام
بخاطر اولین خنده هایم بخاطر دوباره متولد شدنم بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر بخاطر
یکسال دورتر شدن از از آغاز راه بخاطر یکسال نزدیک شدن به پایان راه نمیدانم شاید یکسال
به داشتنت نزدیکتر شدم بخاطر غریبانه و بی صدا بودن پاییز را دوست دارم بخاطر بودنت یا
بخاطر بخاطر بودن مرد پاییزی ام من عاشقانه عشق پاییزی ام را دوست دارم
:: برچسبها:
دلنوشته چشمان بی فروغ,
|