و آنچه ویرانمان می کند  روزگار نیست  حوصله های کوچک است و آرزوهای  بزرگ 

من سالها نماز خوانده ام

بزرگترها می خواندند  من هم می خواندم

در دبستان برای نماز به مسجد می بردند

روزی در مسجد بسته بود بقال سر گذر گفت نماز را روی بام مسجد

بخوانید تا چند متر به خد ا نزدیک تر باشید مذهب شوخی سنگینی بود

که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بی آن که خدایی داشته باشم

بر گرفته از کتاب هنوز در سفرم سهراب سپهری

اعمال من سخنگوی من هستند نه حرفهایم

حالم خوب است زیرا شب قبل از خواب با یاد خدا به خواب می روم

حالم خوب است چون صبح ها  به محض چشم گشودن

به خدا سلام میکنم حالم خوب است چون فقط به خدا دل بسته ام

و می دانم اگر خدا بخواهد از راهی درها را می گشاید

که در تصورات هم نمی گنجد و اگر خدا بدهد دیگر محال است

باز پس بگیرد حالم خوب است زیرا آنچه خواهم شدو شده ام

حاصل تجسم و باورهای من است حالم خوب است چون هیچوقت

بدی کسی را نخواسته ام حالم خوب است چون همیشه برای همه

خیر محض .. ثروتی لایزال ...سلامتی و عشق غیر مشروط را برای

برای همگان طالبم پس چرا بترسم من در برکت و امنیتم ...

بیاییم امروز سپاسگذار باشیم تا امروز معجزه مان را دریافت کنیم

خدایا شکرت.....هفته ات شاد شاد شاد

سلام امشب دلتنگ حضور مادر و پدرم هستم

کاش تصویر نبودن حضورشان را میشد نفس کشید

امروز رفتند کربلا ومن نبودشان را لحظه لحظه و ثانیه

ثانیه حس میکنم خیلی خیلی دوست داشتم بروم

ولی چون کار داشتم نتوانستم بروم ولی دلم اونجاست

ولی 10 روز ندیدنشان تنبیهه خوبیست تا اگر کوتاهی

در حقشان کردم را مرا به تامل و تفکر وادار کند

هر که را دیدیم از مجنون و عشقش قصه گفت

کاش می گفتند در این ره چه بر لیلی گذشت

مثل همیشه برای تو می نویسم تو به نیت کسی که دوستش داری بخوان  

لبخند بالی برای پریدن و هم پرواز شدن با خداوند در لحظه لحظه های زندگی ست