هنوز ریزش باران بر گونه هایت تورا شاداب میکند وهنوز بوی بیدها
زمانی که از کنارشان میگذری شادی می افریندوهنوز ان پرنده ها
که جمله ها که هرگز بی سراغازی بانام ما در اندیشه هایت پر
نمی گرفتند کجا رفتند مگر نمی گفتی ما باهم خواهیم خندیید
و خواهیم گریست که روزی افسانه خواهیم مرد در کنار هم
وافسوس بماند برای دیگران........
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی ,
|